آیا نازیسم در اوکراین یک ادعا است؟
آشنایی با نازیسم اوکراینی – لوکاس لیروز د آلمیدا
* لوکاس لیروز محقق علوم اجتماعی در دانشگاه فدرال روستایی ریودوژانیرو و مشاور ژئوپلیتیک است
گلوبال ریسرچ: در غرب، رسانهها ادعا میکنند که دستور کار روسیه برای «از بین بردن هویت» اوکراین بیاساس است. در عین حال، افکار عمومی در کشورهای غربی کاملاً از واقعیت اوکراین بیگانه است و فقط به آنچه که توسط رسانه های هژمونیک گزارش می شود باور دارند. نتیجه این امر، مخالفت شدید با نگرش روسیه بر اساس این دروغ است که نشانی از نازیسم در اوکراین معاصر وجود ندارد. از این نظر، ضروری است که اطلاعات مستندی برای مخاطبان غربی منتشر شود تا از گسترش دروغ در مورد واقعیت اوکراین جلوگیری شود.
تقریباً در همه کانالهای تلویزیونی و روزنامههای غرب، نازیسم اوکراین با بدترین استدلال ممکن زیر سؤال میرود: زلنسکی یهودی است و دولت اوکراین دموکراتیک است. این نوع تفکر سطحی مانع از تحلیل دقیق وضعیت فاجعه بار کی یف از زمان میدان می شود، زمانی که با کودتا، حکومت نظامی ضد روسیه قدرت را در دست گرفت و ایدئولوژی نژادپرستانه و ضد روسی را نهادینه کرد، که تا کنون باقی مانده است.
وقتی از «نازیسم اوکراینی» صحبت می کنیم، نمی گوییم که کیف یک کپی معاصر از برلین هیتلر است، بلکه می گوییم که عنصر نئونازی نقطه اساسی اوکراین پس از سال ۲۰۱۴ است. کودتای میدان آشکارا توسط ناتو به عنوان راهی برای تضعیف هرگونه نفوذ روسیه در محیط استراتژیک مسکو حمایت و تامین مالی شد. هدف این بود که اوکراین به یک کشور دست نشانده تبدیل شود که از طرف واشنگتن فرماندهی شود و به هرگونه ارتباط با روسیه پایان دهد. هدف نه تنها از بین بردن روابط سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک بین کیف و مسکو، بلکه از بین بردن پیوندهای فرهنگی، قومی، مذهبی و زبانی بین هر دو ملت بود.
از آن زمان تاکنون طرح های ضدروسی اجرا شده است. روسهای قومی در هشت سال گذشته مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند – حتی از طریق نابودی سیستماتیک در برخی مناطق. زبان روسی در تمام شهرهایی که مردم آنها اوکراینی صحبت نمیکنند، جرم محسوب می شود. انشعابات در کلیسای ارتدکس برای تشکیل یک “کلیسای ملی” اوکراینی خارج از پاتریارسالاری مسکو مورد حمایت قرار گرفته است. اما این سوال همچنان باقی است: اگر اوکراینیها و روسها مردمانی نزدیک به هم باشند، چگونه این امر ممکن بوده است؟ بسیاری از اوکراینیها به زبان روسی صحبت میکنند و با روسها ازدواج میکنند، علاوه بر این که بیشتر جمعیت این کشور پیرو کلیسای ارتدکس هستند. پس چگونه ممکن بود چنین سیاست نژادپرستانه موفقی را آغاز کرد؟
این قطعا یکی از بزرگترین دغدغه های برنامه ریزان میدان بود. و پاسخ آن در عنصر نازی نهفته است که توسط آرسن آواکوف، وزیر کشور در دولت پوروشنکو، بسیار خوب روی آن کار شده است، . آواکوف فرآیند ابزار سازی ازشبه نظامیان نئونازی را که از میدان حمایت می کردند، آغاز کرد و این گروه های افراطی را به نقاط کلیدی در دفاع از رژیم جدید اوکراین تبدیل کرد. در غرب، به دلیل ناآگاهی جمعی از تاریخ اسلاو، بسیاری از مردم فکر می کنند که نژادپرستی نازی ها محدود به یهودیان بود، اما در واقع، نفرت ضدروسیه یکی از بزرگترین انگیزه های جنگ جهانی دوم بود که هیتلر را به تصمیم غیرمنطقی برای حمله و تهاجم سوق داد، یعنی تلاش برای الحاق اتحاد جماهیر شوروی. این احساسات در این شبه نظامیان نئونازی که به معنای واقعی کلمه آماده انجام هر کاری برای نابودی روس ها هستند زنده است و در عقاید نژادپرستانه خود بسیار متعصب تر از نیروهای مسلح اوکراین هستند.
گروههایی مانند گردان آزوف، C14 و شبهنظامیان مسلح احزاب راستگرا مانند Pravyy sektor و Svoboda آزادانه در اوکراین فعالیت میکنند و بیشترین مسئولیت را برای نابودی روس تبارها در دونباس دارند. این گروهها با خشونت بیشتر و با استفاده از تجهیزات پیچیدهتر از خودِ نیروهای مسلح اوکراین عمل میکنند و چهره واقعی وحشیگری ضدروسی کییف را نشان می دهند. این شبهنظامیان به عنوان نئونازیها هیچ مانعی برای پیروی از هدف دولت مبنی بر از بین بردن هر گونه روابط بین روسها و اوکراینیها ندارند و در نتیجه متحدان اصلی دوران میدان هستند.
در گزارش سال ۲۰۲۰ Freedom House، از “یک راست افراطی جدید اوراسیای در حال ظهور”، گفته می شود و تاکید می شود راست افراطی یکی از قوی ترین و تأثیرگذارترین عناصر در جامعه اوکراین امروز است. این نیرو، یک نیروی سیاسی پیچیده، بسیار حرفه ای و قابل مشاهده است. به عبارت دیگر، آنچه که گروههای شهری خشن و جنایتکار در سایر نقاط کره زمین هستند، توسط کییف به یک نیروی مسلح موازی طرفدار میدان تبدیل شده است. الهامبخش این مدل از نازیسم اصلی الگو می گیرد: شوتزستافل (SS) یکی از بزرگترین نیروهای سیاسی مسلح آلمان در دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ بود، اما این گروه بخشی از نیروهای مسلح آلمان نبود، بلکه یک نیروی شبه نظامی بود که وظایفی توسط دولت، جدا از نیروهای رسمی، برای آن در نظر گرفته شده بود. این یک هدف استراتژیک اصلی بود: در حالی که ارتش آلمان توسط دولت فرماندهی می شد. اس اس برای حزب نازی و هیتلر می جنگید – یعنی اگر آلمان تسلیم می شد، اس اس به ارتش آلمان اعلان جنگ می کرد. این نوع سیستم نظامی “قدرت دوگانه” همان سیستمی است که کییف اجرا کرده است: اگر روزی یک دولت طرفدار روسیه انتخاب شود، شبهنظامیان نئونازی به کییف اعلان جنگ خواهند کرد – و به اندازه کافی قوی خواهند بود تا مقامات رسمی را شکست دهند. این نیروها مانند اس اس ها قوی تر از نیروهای مسلح آلمان هستند.
لازم به ذکر است که این گروه ها نه تنها در حوزه نیروی نظامی، بلکه در زمینه فرهنگی نیز فعالیت می کنند و به نفرت ضد روسی در میان مردم عادی اوکراین دامن می زنند. ارتقاء نام استپان باندرا (رهبر ملی گرای ضد شوروی اوکراین که با آلمان نازی همکاری می کرد) یکی از علائم این امر است. قبل از میدان، باندرا نامی مانند هر نام دیگری در تاریخ اوکراین بود، اما نئونازی ها و سیاستمداران ضد روسیه از او به عنوان یک قهرمان ملی یاد کردند و مورد احترام قرار گرفت. به همین معنا، این گروهها کلیسای ارتدکس روسیه را تخریب میکنند و مسئول تثبیت ذهنیت اوکراینی کاملاً خصمانه با روسیه هستند که به تدریج در جمعیت محلی نفوذ میکند.
(برای اطلاع از چگونگی فعالیت آنها در تشکیل گروههای ضد روسی و نفرت پراکنی در عرصه فرهنگی به مقاله دیگری در همین جا مراجعه کنید)
اوکراین در واقع توسط یک یهودی اداره می شود و ساختار قدرت این کشور در واقع علناً “دموکراتیک” است، علیرغم اینکه در داخل اقتدارگرا و فاسد است. اما عنصر نازی در این جنبه ها نیست، بلکه در ساختار حفاظت از دولت اوکراین پس از میدان است، که توسط یک ائتلاف ملی از شبه نظامیان نئونازی حمایت می شود و هدف آنها صرفاً آزار و اذیت و کشتن روس ها است، صرف نظر از اینکه چه کسی قدرت در کیف را در دست داشته باشد. برای این شبهنظامیان فرقی نمیکند که رئیسجمهور یهودی باشد – مهم این است که روسها کشته شوند. وظیفه ای که هم به نفع نئونازیها و هم به نفع سیاستمداران طرفدار ناتو است که از آنها محافظت میکنند. به عبارت دیگر، استدلال رسانه های غربی برای رد ادعای پوتین در مورد نازیسم اوکراین ضعیف و سطحی است.
مسکو در نگرانی خود مبنی بر بی هویتی اوکراین حق دارد. این اقدامی است که باید در ائتلاف چندین کشور انجام شود. در سرتاسر جهان، نازیسم «محکوم» است، اما این محکومیت فقط وقتی است که به نفع غرب باشد. نزدیک ترین تجربه سیاسی به نازیسم در روزهای کنونی توسط دولت های لیبرال که ادعا می کنند مدافع حقوق بشر و دموکراسی هستند نادیده گرفته شده و به طور مسالمت آمیز تحمل شده است. روسیه دیگر حاضر نیست جنایاتی را که نئونازی ها علیه مردمش مرتکب می شوند تحمل کند و این تصمیم هیچ اشکالی ندارد.
* لوکاس لیروز محقق علوم اجتماعی در دانشگاه فدرال روستایی ریودوژانیرو است. مشاور ژئوپلیتیک
منبع: سایت اخبار روز