2023-01-16

“نسل جوان” یا پرچمداران نظم کهن




رامین سیاح دی ماه ۱۴۰۱

دستگاه تبلیغاتی مسلط در شش دهه گذشته آنقدر در ضدیت بر علیه «تفکر ایدئولوژیک» گفت که دیگر تقریبا باور پذیر شده است که اصولا ایدئولوژیک فکر کردن بد است!! و چنان این امر را در ذهن ما نهادینه کرده که حتی از یاد ببریم پدیده سرمایه داری هم بنوعی «ایدئولوژی» است. اصلا ایدئولوژی چیزی نیست جز نقشه راه گروه های مختلف جامعه بشری که هر کدام اهدافی را دنبال میکنند. اما پروپاگاندا بما یاد داده آنجا که ایدئولوژی نظم نابرابر مسلط را نشانه میرود باید از آن حذر داشت.

وقتی فاقد فلسفه زیستن ، یعنی ایدئولوژی باشیم که بتوانیم بر اساس آن پدیده ها را توضیح دهیم، آنوقت درگیر و یا حتی شیفته عبارات و واژه هایی خواهیم شد که چه بسا بی ریشه، ساختگی، غیرقابل تعریف و حتی پوچ باشند. «نسل جدید، نسل جوان و متولدین دهه فلان » از ایندست عبارات بی معنی است که سالهاست لغلقه دهان ما شده و بی جهت شیفته آن شده و تا جایی میرویم که باورهای خودمان را هم در مقایسه با آن تعریف و قضاوت میکنیم.
تا بحال از خود پرسیده ایم جمله های پر استفاده ای مانند « نسل جوان راه خود را پیدا میکند» ، « نسل جوان بهتر از ما مسایل را میبیند» و یا « متولدین دهه فلان خیلی متفاوت از دهه بیسار هستند» اصولا از کجا سروکله شان پیدا شد؟ و چون جوابی برایش پیدا نمیکنیم در انتها به « شکاف نسلها» رسیده و وحشت زده از خود میپرسیم چرا اینطوری شد؟!

پاسخ ساده است. چون سالهاست ما را از پایه های تفکری که اندیشمندان بشر آنها را ساختند و توضیح دادند محروم کرده اند.
یکصد و اندی سال پیش “کارل مارکس” مفهومی را توضیح داد تحت عنوان «زیربنا و روبنا» و بدنبالش “فدریک انگلس” آن مفهوم را از زاویه دیالکتیک گسترش داد. مارکس اعتقاد داشت« روبنای جامعه انعکاسی از مناسبات زیربنایی آن است» در حقیقت همیشه ساختار سیاسی و اقتصادی جامعه است که روبنای آن را بشکل آیین و سنن ، نهادهای قضاوتی و فرهنگ میسازد. بستر یک جامعه ناعادلانه معمولا نسلی مروج همان را تربیت میکند ولو به شکل و زبانی دیگر. زمانی چادر بر سر دارد و زمانی دیگر موهای افشان و رنگ شده، ولی جهت گیری سیاسی شان شاید فرق چندانی با یکدیگر نداشته باشد و این قانون تنها زمانی نقض میشود که در دوره ای تاریخی، جوامع بشری درگیر جهان بینی های نوظهوری شده باشند که ابتدا روشنفکران را باخود همراه و سپس در لایه های اجتماعی رسوب کرده و قدرتش از نظم مسلط برتری میگیرد. مانند انچه که در دهه پنجاه ایران شاهد بودیم که یک نسل با تاثیر گرفتن از ایدئولوژی عدالت محور توانست رابطه خود را با نظم مسلط قطع کرده و وارد فرآیند انقلابی شود که افق هایی برابری طلبانه داشت و مطالباتش مترقی بود.

من در این نوشتار قصد وارد شدن به بحثهای فلسفی در مورد «روبنا و زیربنا» را نداشته که علاقمندان خود میتوانند با رجوع به کتابهای مرجع در این خصوص با نظرات فوئرباخ و کانت و وبر و با تطبیق آن با دیدگاه های مارکسیستی ، بیشر در ان مورد اطلاع کسب کنند. در اینجا قصد از این مقدمه هرچند ناقص اما ورود به بررسی تحولات همین امروز بود.

“نسل جوان”ی که ما امروز با آن روبروییم چه ویژه گی دارد که بخواهیم سرنوشت اآیندگان را به انان بسپاریم؟ دیدگاه هایشان مترقی است؟ اهداف آرمانهایشان متعالیست؟ بدنبال برابری و عدالت هستند؟ الگویشان برخواسته از مناسبات انسانیست؟ خیر. متاسفانه هیچکدام! ما با جوانانی روبرو هستیم که در عین آشناییش با یکسری ابزارهای تکنولوژیک اما فاقد کمترین شناخت و درکی از مناسبات اجتماعی، تاریخ و حداقل مفاهیم علوم انسانی است. در حالیکه ادعای طغیان و شورش برعلیه نظم کهنه را دارد اما نگاهش بشدت واپسگرایانه و استعماری است. ما با نسل جوانی روبرو هستیم که سپردن سکان جامعه به انها ما را به قعر وحشیانه ترین مناسبات منبعث از ایدئولوژی نئولیبرالی خواهد برد که حتی از “اخلاق” ظاهری انچه در غرب شاهدش هستیم هم در ان خبری نیست. (اینجا مرا بیاد جمله درخشان علی علیزاده میاندازد که میگوید” در هزار سال زبان فارسی اینهمه گفتار کثیف جنسیت زده و ضد زن منتشر نشد که در این صد روز زن، زندگی،آزادی از سوی انقلابیون!! منتشر شد”)

جمهوری اسلامی از دهه دوم ظهورش تا به امروز دو مسئله را کنار هم دنبال کرد.
اول ساخت فرهنگ جامعه که عمدتا برپایه اعتقادات و باورهای مذهبی بود. اعتقاداتی که وطن را هم از دریچه پیشبرد اهداف مذهبی دنبال میکرد و مقوله وطن پرستی در آن بسیار کمرنگ بود. بنابراین طی سه دهه بکمک سانسور تلاش کرد که آموزش آکادمیک “علوم انسانی “ چنان پاره پاره کند که دیگر چیزی از آن باقی نماند. بهمین دلیل است که میبینم دانشگاه های ما هر چه در تربیت مهندس و دکتر موفق بودند اما در فلسفه و‌ جامعه شناسی هیچ خروجی با ارزشی نداشتند.

دوم اینکه جمهوری اسلامی از شروع دولتهای اصلاح طلب، سوگیری به غرب را در جهت حل مشکلات اقتصادی خود انتخاب کرد و آغوش خود را بسوی نهادهای سرمایه داری جهانی مانند صندوق بین المالی پول و بانک جهانی گشود. دولتهای وقت در توهم ادغام شدن در بازارهای جهانی به اجرای تمامی دستورات آن نهادها استعماری پرداخته و جامعه نحیف از انقلاب برخواسته ایران را زیر چرخ دنده های بی عدالتی طبقاتی مجروح کردند. با کشیده شدن خصوصی سازی ها به درمان و آموزش ، نظام ایران بشدت طبقاتی و هرچه گذشت تمایز فرودستان و بالادستان در آن متمایزتر شد. تا جاییکه امروز به نسل جدیدی رسیدیم که دقیقا تاثیر گرفته از همان مناسبت کهنه سرمایه داری، پرچمدار ارزش هایش شد.

حال این سوال ممکن است ذهن را باخود درگیرکند: “اگر روبنا ساخته زیربناست پس چرا نسل ها از فرهنگ مذهبی مسلط فاصله گرفته و در مقابلش ایستادند؟ “ . جواب پیچیده نیست، چون روبنای جامعه که مهمترین ان واکنشهای سیاسی اش است اصولا تاثیرگرفته از “مناسبات اقتصادی و شیوه تولید است “ و نه چیز دیگر. کارل مارکس اینطور توضیح میدهد:
“شیوه تولید در زندگی مادی تعیین کننده خصوصیات اجتماعی، سیاسی و روندهای معنوی زندگی است. این آگاهی انسان ها نیست که زندگی شان را تعیین می کند، بلکه برعکس زندگی اجتماعی آنهاست که آگاهی شان را تعیین می کند (ایدئولوژی آلمانی)

آن “نسل جوان طغیانگر” و “دهه فلان” که امروز با نوعی همدلی ناآگاهانه و تسلیم طلبی نظاره گرش هستیم عمدتا چیزی نیستند جز پرچمداران نظم کهن نابرابر برگرفته از مناسبات لجام گسیخته سرمایه داری. وقتی قرار باشد به شکلی ساده لوحانه تنها «سن و سال» کسی را مبنای قضاوت سیاسی قرار دهیم در پارادوکس ویرانگری دست وپا خواهیم زد که توان نقدش را هم از دست خواهیم داد. چون با نگاهی تقلیل گرایانه و تسلی طلبانه از نسل جوان چنان “بتی’ ساختیم که با ویران کردنش اول از همه آرمانخواهی خودمان زیر آوارش مدفون خواهد شد.

ما امروز نسلی جوانی را میبینیم که هم از نظر جهانبینی و هم کنش سیاسی بشدت عقب مانده و واپسگراست بشکلی که بعید میدانم نمونه اش را در هیچ کشوری بمانند ایران بتوان یافت. شما هیچ سخنی که اندکی دفاع از مظلوم در ان دیده نشود از آنان نخواهید شنید. با شعفی ترسناک اخبار گرسنگی و مرگ تدریجی ملیونها انسان از یمن تا غزه و افغانستان و لیبی را دنبال کرده و همانحال مشوق و حامی اشغالگران و آدمکشان بوده و بیرقشان که نشان یکقرن جنایت در کشورمان است را در خیابانهای پایتخت بر دست میچرخانند. نسلی که با هر آنچه که نشانی از نماد ملی و بویی از وطن پرستی و منافع ملی در آن باشد به شکل هیستریک سرجنگ دارد. نسلی که کمترین اگاهی نه از تاریخ جهان که حتی تاریخ معاصر کشور خود ندارد و همدست کسانی میشوند که کلیت وجودی سرزمینش را نشانه رفته است. نسلی که برای ترور دانشمندش، ترور مدافعین امنیت اش و ترور ژنرال نظامی اش در خارج از مرزها از شدت خوشحالی کف بالا میاورد. نسلی که نه تنها “ خودتحقیری” عنصر مهم شخصیتی اش شده که با تحقیر و تمسخر پیشرفتهای کشورش نقشی اساسی در سرخوردگی ملی دارد. نسلی که هنوز پایش به دانشگاه باز نشده نقشه خیانت به کشور و فروش اطلاعات را در ذهن مرور میکند. نسلی که جامعه را تشویق میکند با خرابکاری اقتصادی وضع معشیت مردم را از انچه که هست بدتر کرده و همراه با الگوهای تحریمی، خود در داخل روشهایی ابتکاری در گرسنه تر کردن زحمتکشان جامعه اش بیابد.

و حالا با این توصیف می بایست فقط به صرف اینکه مبادا از “ مد جوانگرایی!” عقب بمانیم خود و آرمانهایمان را در باطلاقی که انها در حال ساختن هستند غرق کنیم؟

همراهی با نسل امروز که روی جوان بودنش مکرر تاکید و اصرار داریم جامعه ما را نه به سوی سعادت و رستگاری، بلکه به تحجری سیاه ، وابستگی و تسلیم تمدنی و عقیدتی خواهد برد. بنابراین باز هم جای تاکید دارد که برای قضاوت سیاسی و نقد هرآنچه که در فضای سیاسی تاثیرگذار است باید به خود دیدگاه و جهانبینی آن پرداخت و نه اینکه گوینده اش متولد کدام دهه است و در چه سنی قرار دارد. حقانیت یک جوان بیست یا سی ساله همان اندازه است که انسانی در دهه شصت یا هفتاد عمرش.

در پایان
قطعا و بی تردید وقتی در مقوله جامعه شناسی صحبت میکنیم ملاک را قائده میگیریم و نه استثناعات. کما اینکه میتوان ده ها نمونه از استثناعاتی آورد که این نوشتار را بکل مردود کند. بطور مثال حتما در دانشگاه های مطرح ایران بچه کارگرهایی هستند که با توان خود به ان راه پیداکردند. اما چه درصدی هستند؟ کمتر از سه درصد!! باقی از طبقه برخورداری هستند که توان استخدام معلم خصوصی ساعتی چند ملیونی و یا آموزش در مدارس کنکور با تخصص فن تست زدن که شهریه هایی گاها چندصدملیون تومانی دارند. قطعا جوانان میهن پرست بسیاری هستند که در اینهمه رشد چشمگیر علمی و نظامی امروز ایران تاثیرگذار بودند. ولی متاسفانه آنها را نمیتوان انها را قائده کلی درنظر گرفت.


این مطلب توسط یکی از خوانندگان ارسال شده و مسئولیت نظرات ارائه شده با نویسنده آن است.

انتشار مطلب فوق فقط با ذکر نام ماخذ مجاز است.