برشت، مکتب فرانکفورت، و نمایشنامه توراندخت
فرشید واحدیان
یکی از درونمایههای اصلی آثار برتولت برشت، موضوع موقعیت روشنفکران به عنوان بخش آگاه جامعه در رویارویی با نظام ناعادلانۀ مسلط است. زندگی گالیله، مشهورترین نمایشنامه برشت در این باب، درگیری پیچیدۀ عالِمی هوشمند را با مقامات کلیسا، و نمایندگان بورژوازی نورس تحلیل میکند….۱
آشنایی او با روشنفکرانی که بعداً به عنوان اعضای «مکتب فرانکفورت» شناخته شدند، به دوران آلمان قبل از جنگ و قبل از به قدرت رسیدن نازیها برمیگردد. با به قدرت رسیدن فاشیستها در آلمان شرایط برای روشنفکران چپگرا روز به روز دشوارتر شد و بخش عظیمی از آنها به کشورهای دیگر پناهنده شدند. هورکهایمر، آدورنو، مارکوزه و بسیاری دیگر از دستاندرکاران مکتب فرانکفورت مشابه برشت در نهایت به آمریکا پناهنده شدند. از این منظر برشت همیشه از فاصلهای نه چندان دور شاهد فعالیتهای این گروه بود.
برشت از موضعی انقلابی از مؤسسۀ تحقیقات اجتماعی (فرانکفورت) به شدت انتقاد میکرد و سردمداران آن را توجیهگران سرمایهداری مینامید. روشنفکران حقوقبگیر طبقۀ سرمایهدار که بر روی واقعیات سرپوش میگذاشتند و با مهارت عوارض ویرانگر کاملاً آشکار نظام سرمایهداری را پنهان میکردند. برشت در اشاره به فعالیت مدیران موسسۀ تحقیقات اجتماعی فرانکفورت در ایالات متحده، آنها را خودفروشانی مینامید که با هدف تأمین مالی خود و مؤسسهشان، مهارتها و دانش خود را در حمایت از ایدئولوژی سرکوبگر حاکم در ایالات متحده به عنوان کالا به معرض فروش گذاشتهاند.
او در یادداشتهای شخصی خود۲ در ۱۹۴۲چنین نوشت: «[این] مکتب فرانکفورتیها معدن طلای موضوع داستانهای «تویی» من هستند (توضیح این اصطلاح در ادامه خواهد آمد)». او در بخش دیگری از یادداشتهای خود درباره رؤسای این مؤسسه مینویسد: «… آنها انقلابیونی محفلی هستند که روی مبلها لم میدهند و در مورد داراییها و بودجۀ مؤسسۀ خود لودگی میکنند…. هورکهایمر برای پنهان کردن فعالیتهای «انقلابی» خود ناچار شده که در هر دانشگاه [آمریکا] یک کرسی اختصاصی برای خود دست و پا نماید….»۳
یکی از برجستهترین نمونههای نقد برشت از روشنفکران قماش مکتب فرانکفورت را میتوان در آخرین نمایشنامه وی به نام «توراندخت یا کنگرۀ توجیهگران»
۴ مشاهده کرد. اما متاسفانه مرگ زودهنگام، امکان به صحنه بردن این نمایش توسط گروه تئاتری برلینزآنسابل را به او نداد. برشت ایدۀ اصلی این نمایشنامه را از دهۀ ۱۹۳۰، در آلمان در ذهن داشت و درباره آن با والتر بنیامین سخن گفته بود. زمانی که برشت در آمریکا اقامت داشت، همچنان طرحی از این نمایشنامه در ذهنش بود. اما آشناییاش با فرهنگ مسلط جامعۀ آمریکا، وی را به این نتیجه رساند که طنز این نمایش توسط بینندگان آمریکایی چندان درک نخواهد شد. او که روزها برای امرار معاش مرتب به شرکتهای فیلمسازی هالیوود میرفت تا بلکه موفق به فروش فیلمنامهای بشود و شکم خود را سیر کند، در شعری میگوید:
هر بامداد، از پی روزی
به بازار میروم
آنجا دروغ میخرند،
و من امیدوار
خود را در صف فروشندگان
جای میدهم.۵
برشت در این نمایشنامه، برای نامیدن این گروه روشنفکران، که به عنوان سوژههای یک فرهنگ کالاییشده، همه چیز را وارونه نشان میدهند، نو واژۀ «تویی» (Tui) را اختراع میکند که ساختهشده از اجزای وارونۀ کلمۀ انتلکتوئل (Tellect-Ual-In) است.
در طول نمایشنامه، توئیها بهعنوان توجیهگرانی حرفهای معرفی میشوند که دستمزد هنگفتی دریافت میکنند تا واقعیات را برعکس آنچه هستند جلوه دهند.
برشت در این نمایشنامه انتقادات خود از این گروه روشنفکران را با لحنی طنزآلود بیان میکند. در توراندخت ارجاعات بسیار صریح و روشنی به موسسۀ تحقیقات اجتماعی فرانکفورت و «کنگره برای آزادی فرهنگی» وجود دارد. به قولی شخصیت «مون-کادو» در نمایشنامه درست از شخصیت «آدورنو» گرتهبرداری شده است. مدرسۀ توییها تمثیلیست از انستیتوی فرانکفورت. در یکی از درخشانترین بخشهای نمایشنامه، ایدئولوژی آموزشی مدرسۀ توییها با طنز در سؤال و جوابی میان یک معلم و شاگرد چنین تعریف میشود:
«معلم: سی-فو مسایل اساسی فلسفه را برای ما بیان کن.
سی -فو: آیا اشیا خارج از ما، قائم به خویش، و مستقل از ما هستنند، و یا آنکه آنها در ما، و به ما وابستهاند؟
معلم: کدام عقیده درست است؟
سی-فو: هنوز حکم قطعی صادر نشده است.
معلم: اکثریت فلاسفۀ ما آخرین بار به کدام عقیده متمایل شدند؟
سی-فو: اشیا خارج از ما، مربوط به خود بوده و قائم به ما نیستند.
معلم: چرا مساله حل نشده باقی مانده است؟
سی- فو: کنگره که باید حکم قطعی در این باره صادر میکرد، مانند دویست سال پیش به این طرف در دِیر «می-سانگ» که در کنار رود زرد قرار دارد تشکیل یافت. مسئله این بود که آیا رود زرد واقعیت دارد، یا فقط ساختۀ ذهن ماست؟ اما در همان زمان تشکیل کنگره، رود زرد طغیان کرد و آب بالا آمد، سیل سهمناکی به طرف دیر سرازیر شد و دیر «می- سانگ» با تمام اعضای کنگره در آب غرق شدند. بدین ترتیب اقامۀ دلیلی برای آنکه اشیا، خارج از ما، قائم به خود و مستقل از ما هستند، به ما نرسید.»
در این مدرسه توجیهگران آیندۀ نظام حاکم، یعنی نسل جدید تویی را تربیت میکنند. «سن» یکی از مدرسین، پیش از ارائه خلاصهای از نظریه «هر چیز به جز سوسیالیسم»۶، یعنی اساسنامۀ اصلی مدرسه، میگوید: «کل کشور با بیعدالتی اداره میشود و آنچه شما در این مدرسه میآموزید توجیه این بیعدالتی است». آموزشهای مؤسسه تحقیقات اجتماعی درست مانند مکتب تویی، به ما میگوید که هیچ جایگزینی برای نظم مسلط وجود ندارد و در نتیجه تغییر نظام ناممکن است.
کنگرۀ توییها در این نمایشنامه تمثیلی از «کنگره برای آزادی فرهنگی»، متشکل از روشنفکران ضدکمونیست غربی و نیز متخصصان مکتب فرانکفورت است که با هدف مبارزه با ایدههای انقلابی چپ و کشورهای سوسیالیستی توسط سازمان «سیا» تاسیس شده بود. تقابل چشمگیر روشنفکران متعهد با این جماعت خودفروخته را، در مسیری که آنها در بازگشت از آمریکا در پیش گرفتند میتوان مشاهده کرد. برشت پس از جنگ جهانی دوم، برخلاف محققان مکتب فرانکفورت که با صلاحدید مقامات سیا و بودجه طبقه حاکم سرمایهدار در آلمان غربی ساکن شدند، برای مشارکت در ساختمان سوسیالیسم به جمهوری دموکراتیک آلمان رفت.
در یکی از چشمگیرترین صحنهها، درست زمانی که دهقانان بیچیز به رهبری «کای هو» (شخصیتی شبیه مائوتسه تونگ رهبر انقلاب چین) در روستاها طغیان کردهاند، توئیها در حال تمرین برای اجلاس کنگره سفیدشویان هستند. «نوشان»، یکی از مدرسان آکادمی، چرخ و طنابی سرهم کرده که میتواند یک سبد نان را جلوی دهان گوینده بالا و پایین ببرد. نوشان هنگام آموزش به مرد جوانی به نام «شیمن» برای تبدیل شدن به توئی، به او میگوید که درباره اینکه «چرا موضع کای هو [درباره فلان مسئله] نادرست است» صحبت کند. نوشان توضیح میدهد که وقتی کارآموز چیزی اشتباه بگوید، سبد نان بالا میرود و وقتی درست بگوید سبد در جلوی صورتش قرار میگیرد. پس از بالا و پایین بردنهای فراوان سبد نان، شیمن مهارت بیشتری در تطابق با ایدئولوژی مسلط پیدا میکند و به مرور استدلالهای او تا حد تهمتهای ضدکمونیستی و عاری از دلایل منطقی اوج میگیرد: «کای هو اصلاً فیلسوف نیست، او تنها یک بلندگو است.» – سبد کاملاً پائین میآید – «او یک مزاحم، یک قدرتطلب، یک قمارباز غیرمسئول، یک آشغال، یک متجاوز، یک کافر، یک راهزن، یک جنایتکار و یک ظالم است!» در این لحظه سبد نان
درست در جلوی دهان گوینده قرار میگیرد. این صحنه، تمثیلی است تلخ از رابطه میان روشنفکران حرفهای و حامیان مالی آنها در جوامع طبقاتی: اولی در مقام عامل آزاد و مستقل دانشگاهی، نان خود را از طریق اشاعۀ بهترین ایدئولوژی توجیهگر دومی به دست میآورد.۷
برشت در تشریحِ کردار توییها میگوید:
«در جدال بین ثروت و فرهنگ، توییهای موفق جانب فرهنگ را میگیرند، اما زیرکانه با ثروت هم مخالفتی ندارند و شعارشان این است: هم ثروت و هم فرهنگ… یعنی این دو را با هم پیوند میدهند. مدرسه توییها، مدیران فروش بیرون میدهد، مدیرانی که خوب میدانند اعداد و عناوین در کدام جعبه قرار دارد و کاربردشان چیست… توییها با شدت از فرهنگ دفاع میکنند، اما فرهنگی که بر ثروت استوار است.»۸
نکته قابل توجه در اکثر نقدهای منتقدان غربی از این نمایشنامه تا به امروز، عدم وجود اشارهای هرچند گذرا است به ارجاعهای بسیار صریح و روشن نمایشنامه به «موسسۀ تحقیقات اجتماعی فرانکفورت»، و نیز شباهتهای آشکار «کنگرۀ توجیهگران» با «کنگرۀ برای آزادی فرهنگی» است. کنگرهای که رؤسای مؤسسه نقش چشمگیری در شکلگیری و اشاعۀ آن داشتند. همان طور که اشاره شد برشت نوشتن این نمایشنامه را از سالهای ۱۹۳۰شروع کرد. به همین دلیل اشارات گذرایی در نمایشنامه به اختلافات میان سوسیال دموکراتها و کمونیستها وجود دارد۹. نقادان غربی درست با استفاده از همین اشارات و با تکیه بر آنها، کنگرۀ توجیهگران را نمادی میدانند از کنگرۀ دوم «دفاع از آزادی» سال ۱۹۳۵ در پاریس. این کنگره به عنوان اقدامی در جهت تشکیل جبهۀ متحد خلق، درست در بحبوحۀ جنگ داخلی اسپانیا، برای دفاع از آزادی هنر و فرهنگ در مقابل تهاجم نیروهای فاشیست برگزار شد. برشت به همراه بسیاری از نویسندگان و هنرمندان در این کنگره شرکت داشت. اختلافات عقیدتی میان شرکتکنندگان و بحثهای طولانی و بیهوده موجب شد که این کنگره نتواند به اهداف تعیینشدهاش دست یابد. این منتقدان حتی با وجود اشارات صریح نمایشنامه به هیتلر در قالب شخصیت «گوقر- گوق»، او را تمثیلی از شخصیت استالین و یا مائو قلمداد کردهاند. (از جمله مراجعه شود به مقدمۀ رضا کرم رضایی بر نمایشنامه)
مثلاً ادوارد کمپ، رئیس آکادمی سلطنتی تئاتر بریتانیا، که اقتباس و اجرای جدیدی از توراندخت را در سپتامبر ۲۰۰۸ به روی صحنه آورد، طی مقالهای در روزنامۀ «مترقی» گاردین چنین تحلیل نادرستی را از نمایشنامه ارائه می دهد۱۰:
«… برشت کلمۀ تویی را برای اطلاق به روشنفکران چپگرایی بهکار گرفت که درست در زمانی که هیتلر با بیرحمی در کار تحکیم قدرت خود بود، به دور هم جمع میشدند و با بحثهای بیپایان تنها وقت میگذراندند. کنگره برای دفاع از آزادی که در سال ۱۹۳۵ با حضور برشت، هاینریش مان، ای-ام فاستر، آندره ژید و … برگزار شد، الهام بخش «کنگرۀ پاکشوران» یعنی موضوع مرکزی و عنوان فرعی نمایشنامه شد….»
در این مقاله کمپ – دانسته و یا نادانسته – کنگرۀ توییها در نمایشنامه را اشارۀ برشت به کنگره برای دفاع از آزادی قلمداد میکند. این کارگردان بدون هیچ ارتباط مفهومی با متن نمایشنامه، در آخرین صحنۀ نمایشنامه تعداد زیادی کتاب سرخ به دست بازیگران میدهد تا به قول منتقدی، «مضرات» انقلاب چین را به تماشاگران یادآور شود!
در دو ترجمهای هم که از این نمایشنامه به زبان فارسی منتشر شده، مترجمان محترم هیچ کدام به ارجاعات نمایشنامه به مکتب فرانکفورت و یا کنگره برای آزادی فرهنگی اشارهای نکردهاند.
برشت در مورد توراندخت گفته بود: «میخواستم در نمایشنامۀ «زندگی گالیله» طلوع خِرَد را بیان کنم، و در توراندخت غروب خرد را».
۱. زندگی گالیله با مقدمۀ عبدالرحیم احمدی، انتشارات نیلوفر
2. Weimar in Exile The Antifascist Emigration in Europe and America by JEAN-MICHEL PALMIER. Page 822
۳. در ایران دو ترجمه از این نمایشنامه منتشر شده است:
مترجم نشراول رضا کرم رضایی است با عنوان «توراندخت یا کنگرۀ پاک شوران»، (انتشارات ققنوس. ۱۳۵۶) با مقدمهای که از نوشتههای منتقدان ضد چپ غربی کپیبرداری شده است. نشر دوم با عنوان «توراندخت، کنگرۀ توجیهگرها» ترجمۀ محمود حسینیزاد با همکاری نصرتاله رستگار (نشربان. ۱۳۹۷) است. در این نوشته از ترجمۀ اول برای نقل قسمتهایی از متن نمایشنامه استفاده شده است.
4. Weimar in Exile.., Page 571
۵. من برتولت برشت، ترجمۀ بهروز مشیری
6. Anything But Socialism (ABS)
7. Gabriel Rockhill:https://mronline.org/2022/07/06/the-cia-the-frankfurt-schools-anti-communism/
8. https://jor.ut.ac.ir/article_52051.html
۹. رجوع کنید به صحنۀ حضور رهبران دو اتحادیۀ لباس دوزها – با دو میلیون عضو- و اتحادیۀ بیلباسها با چهارده میلیون عضو در دربار. اختلاف میان آنها در حضور خاقان، به مجادله انجامیده و در آخر کتابهایی از «کا-مه» را برسر یکدیگر میکوبند…
10. https://www.theguardian.com/stage/2008/sep/09/theatre2
منبع: سایت مجله هفته