2019-01-25

بررسی و نقد کتاب چرا ملتها شکست می خورند؟



بررسی و نقد کتاب چرا ملتها شکست می خورند؟
این فایل صوتی توسط یکی از بازدیدکنندگان سایت برایمان ارسال شده که عین نوشته ضمیمه آنرا در معرفی اینجا می آوریم:

این سخنرانی به همت مرکزپژوهشی آفرینش با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی و انجمن علوم انسانی ایران برگزار شده است و در این سخنرانی سه تن از اساتید دانشگاههای ایران که در امر توسعه متخصص هستند به نقد و بررسی کتاب "چرا ملتها شکست می خورند " می پردازند. آقایان دکتر حسن سبحانی عضو هیئت علمی گروه اقتصاد دانشکاه تهران، دکتر مصطفی مهر آئین عضوهیئت علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور، دکتر جواد صالحی عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه شیراز.



منتظر نقد و بر رسی بیشتر در باب توسعه هستیم لطفا مطالب خود را به آدرس زیر ارسال کنید.

ersal@manotoma.de
در رابطه با همین کتاب، نطرتان را به مطلبی که آقای طوقی ارسال کرده اند جلب می کنیم. دراین مطلب ضمن ارائه خلاصه ای از کتاب و نقدهای ارائه شده بدان، همچنین به طرح چند پرسش می پردازند که خود جای تعمق داشته و می تواند موضوع بحث و مبادله نظر قرار بگیرد. از جمله این سئوال که:
اما پرسش اساسی این است؛ که رفتن بسوی تشکیل نهاد های سیاسی و بدنبال آن اقتصادی برای حمایت و تشویق سرمایه گذاری و حمایت از خلاقیت های علمی و احترام به مالکیت و قانومند کردن جامعه، که امری است تاریخی و بر می گردد به بدایت سرمایه، در عصر ی که امپریالسیم از قالب قرن بیستمی خود بیرون آمده است و خود در گیر و دار بحران مرگبار ساختاری است شدنی است ؟


مانیفستی برای بورژازی رفرمیست؛
محمود طوقی
نگاهی به کتاب
چرا ملت ها شکست می خورند
نویسنده گان:دارون عجم اوغلو و جیمز . ای . رابینسون
ترجمه:محسن میر عمادی و محمد حسین نعیمی پور
انتشارات:روزنه؛چاپ اول۱۳۹۳

الیگارشی چیست
الیگارشی حکومت گروه اندک است .حکومت گروهی اندک و فاسد که در برابر مردم مسئول نیست .

حکومت الیگارشی چگونه شکل می گیرد
جامعه برای ادامه حیات نیاز به تولید دارد و تولید نیاز مند امنیت است.
امنیت جامعه از دو سو مورد تهدید قرار می گیرد:
-داخل
-خارج
الیگارشی جنگاوران
پس جامعه مجبور است برای مقابله با برهم زنندگان امنیت در داخل و بر هم زنندگان امنیت در خارج ،امنیت جامعه رابدست عده ای از میان خود بسپارد. این عده را جنگاوران می گویند .
اشتغال به این حرفه و موروثی شدن آن رفته رفته در جامعه آغازین و جوامع بعد به شکل گیری اندک سالاران نظامی کمک می کند . الیگارشی نظامی این گونه شکل می گیرد .
عامل فقر یا ثروت چیست
چند نظریه وجود دارد :
۱-تاریخ؛عده ای به عامل تاریخی در فقر و ثروت ملل باور دارند
۲-جغرافیا؛عده ای عامل جغرافیایی مثل آب یا منطقه گرمسیری و سرد سیری را عمده می کنند
۳-نهاد های اقتصادی مناسب؛ مولفین کتاب ضمن آوردن دلایلی در رد عامل تاریخی و جغرافیایی،ثروت وفقر یک ملت را بودن ویا نبودن نهاد های اقتصادی مناسب می دانند .

مولفه های توسعه
۱-نهاد های اقتصادی مناسب
۲-مالکیت خصوصی
۳-رقابت
۴-نظام سیاسی کثرت گرا
۵-کسب مناسب سیاسی بشکل رقابتی
۶- گسترش رای دهندگان
۷-تولید رهبران سیاسی جدید
۸-حاکمیت قانون

موانع توسعه
در مورد موانع توسعه چهار نظریه وجود دارد:
۱- جهل و غفلت رهبران
۲-نهاد های وسیاست های اقتصادی نا مطلوب
۳- بزرگی بیش از حد دولت
۴-الیگارشی حاکم ؛
مولفین این کتاب الیگارشی سیاسی را مانع عمده در توسعه کشورها می دانند.
نخبگان قوانین را به نفع خود و به ضرر اکثریت دستکاری می کنند.
مشکل کمبود دانش سیاسی نیست مشکل حفظ قدرت از طریق فدا کردن منافع عمومی است .
راه حل چیست
-امکان برابر برای استفاده از فرصت های اجتماعی و اقتصادی
-دسترسی برابر به قدرت اقتصادی و سیاسی
اما اندک سالاران حاکم اجازه نمی دهند دیگران با فرصت و موقعیت برابر برای کسب موقعیت اقتصادی و سیاسی با آن ها رقابت کنند.
چه باید کرد؟
باید از این ها عبور کرد .
چگونه؟
راه گذار از اندک سالاری
۱-هشیاری مردم
۳-توانمند سازی مردم
۳-بیرون آوردن حفظ امنیت از دست نیرو های امنیتی و نظامی

وضعیت در اروپا
دو پارامتر در اروپا وجود داشت که به آن ها کمک می کردتا اجازه ندهنداندک سالارن نظامی مسلط شوند:
۱-فراوانی آب برای تولید
۲-جغرافیا؛کوه ها که چون دژی مناطق را از هم جدا و محافظت می کرد
این دو عامل کمک می کرد که حکومت های محلی با ارتش محلی شکل بگیرند و بتوانند در مقابل شاه از خود دفاع کنند.
رفته رفته نهاد هایی بوجود آمد که منافع قدرت های محلی را در برابر قدرت مرکزی محافظت می کرد.
در شرق
سرزمین های گسترده و کم آب و نیاز مردم به نظامی فرا گیر برای حفظ و نگهداری این شبکه و هجوم مدام قبایل وحشی و نبود حفاظ های مناسب جغرافیایی مثل کوه ها به شرق اجازه شکل گیری حکومت های محلی را نمی داد.و مردم در برابر شاهان بی دفاع بودند.

دسپوتیسم شرقی
برای تبیین استبداد شرق در جهان باستان باید ۳ مولفه را بررسی کرد:
۱-آب
۲-جغرافیا
۳-فرهنگ
درشیوه تولید آسیایی مسئله آب نقش مهمی دارد .نیاز به آب و نظام آبیاری نیاز بیک حکومت متمرکز را در دستور روز قرار می داد .
مسئله دوم عامل جغرافیابود . سرزمینی پهناور در تلاقی آسیا و اروپا واین یعنی عبور مداوم قبایل از این سو به آن سو .
وبرای ایجاد امنیت و پس راندن این هجوم ها حکومت متمرکز و بر آمدن الیگارشی میلیتانت امری اجتناب نا پذیر بود.
بخش دیکر این استبداد قدسیت مقام سلطنت در فرهنگ ایرانی بود.
استبداد شرقی در دروان معاصر
در دوران معاصر در قدرت گیری الیگارشی حاکم عواملی چند دخیل بوده اند :
۱-نفت به کمک آب آمد و الیگارشی حاکم به بزرگترین زمین دار و سرمایه دار تبدیل شد
۲-جغرافیا؛سرزمین های وسیع و هجوم همسایه گان طمع کار
۳-فرهنگ ؛فرهنگ پذیرش و تمکین به ًقدرت موجودو تقدس قدرت از هر سنخی که حاکم بود
۴-استعمار:از فتح علیشاه ببعدنقشی پر رنگ و پر رنگ تر یافت ؛چه در انحراف و چه در شکست جنبش ها و حمایت از مستبدین حاکم .

باز گشت الیگار شی به قدرت
یک پرسش:چرا در کشور هایی که انقلاب می شود بعداز مدتی الیگارشی به قدرت باز می گردد؟

بخاطر آن که کنترل مدنی بر نهاد های امنیتی و نظامی نیست . و آنانی که بر این نهاد ها نفوذ دارند سعی می کنند بار دیگر منابع قدرت و ثروت را در انحصار خود در بیاورند.
چه باید کرد
در گذشته داشتن نیروی نظامی متکثر باعث حذف قدرت انحصاری الیگارشی نظامی می شد . امری که در اروپا اتفاق افتاد ولی این امر در دوران کنونی ممکن نیست .
پس چه باید کرد ؟
برای توسعه ما نیاز به دو مولفه داریم:
-قانونمندی
-دسترسی برابر به فرصت ها
این دو مولفه نیازمند جامعه مدنی است
جامعه مدنی نیاز مند کنترل نیرو های امنیتی-نظامی است
چگونه به جامعه مدنی برسیم
باید مردم را توانمند ساخت.
چگونه مردم را توانمند بکنیم :
-آموزش
-گسترش اطلاعات از طریق رسانه آزاد
-شرکت در سازمان های غیر دولتی ،ان .جی. او
-حضور احزاب در فضای سیاسی کشور
راه دیگر
برای توانمند سازی ما نیاز به همکاری جمعی داریم
چگونه دیگران را به این همکاری دعوت کنیم:
باید منافع خصوصی را به منافع عمومی گره بزنیم
باید مردم به این نتیجه برسند که منافع فردی آن ها ایجاب می کند تن به همکاری اجتماعی دهند.

قدرت اجتماعی و سرمایه اجتماعی
همکاری اجتماعی منجر به قدرت اجتماعی می شود و امکان دفاع از حقوق مردم در برابر فرا دستان فراهم می شودو این یعنی سرمایه اجتماعی.
همکار ی گروهی تولید هویت گروهی می کند که البته بمعنای حزب نیست ولی بمعنای پیش از حزب است
همکاری جمعی باعث تغییر خلقیات گروهی می شود .
تغییر خلقیات دو کار می کند:
-فرصت طلبی را به کنار می زند
تحمل و تساهل را رشد می دهد .

حوزه های همکاری
-محل سکونت
-محل تحصیل
-محل کار
-شهر

چگونه به حزب برسیم
-از همکاری اجتماعی به اعتماد متقابل اجتماعی می رسیم .
-اعتماد متقابل باعث پیوند مردم بهم می شود
-پیوند مردم بیک دیگر شبکه اجتماعی را بوجود می آورد
شبکه های اجتماعی منجر به تشکیل سازمان های اجتماعی می شود
سازمان های اجتماعی جامعه را آماده فعالیت حزبی می کند .
چند نکته وانتقاد
علل نابرابری
۱ -فرضیه جغرافیا :ملل فقیر در قسمت های کم آب و بد آب و هوای کره زمین واقعند
مولفین کتاب بر این باورند که تاریخ نشان می دهد هیچ رابطه مستقیمی میان فقر و آب و هوا وجود ندارد.
اما این گونه نیست .با عامل جغرافیا نمی توان به تمامی ریشه های فقر و ثروت ملل را توضیح داد این حرف درستی است .برای این که این ریشه ها یک وجهی نیستند ؛چند وجهی اند . یکی از وجوهش می تواند عامل جغرافیا باشد .
۲- اشاعه و استفاده نا متقارن و نابرابراز فناوری هاست
۳- فرهنگ:ماکس وبر می گوید اصلاح دینی پروتستان و اخلاق پروتستانی باعث بوجود آمدن جامعه صنعتی شد.
اما مولفین کتاب نقش فرهنگ و دین را درفقر و ثروت ملل نفی می کنند .
فرهنگ هم مثل جغرافیا نمی تواندبه تنهایی فقر و ثروت ملل را توضیح دهد اما همان طور که ماکس وبر از اخلاق پروتستانی و شکل گیری جامعه صنعتی حرف می زند ،فرهنگ نقش خودش را در انگیزه ها و توانمندی های ملل ایفاء می کند .
۴-فرضیه غفلت:این فرضیه فقر ملل را به نادانی رهبران ارتباط می دهد .رهبران نمی دانند چگونه می توان کشور را ثروتمند کرد .
بخش کوچکی از نابرابری بهمین علت است اما تمامی علت نیست . اینجا حق با مولفین کتاب است .
انتخاب نادرست بخاطر فرهنگ و غفلت نیست بخاطر تعمدی است که رهبران جامعه برای حفظ منافع خود دارند .حماقت ها و ندانست ها مزید بر علت می شود .
مبارزه با فقر
برای مبارزه با فقرچهار رویکرد تا کنون وجود داشته است و به آن عمل شده است :
۱-نخستین رویکرد از آن صندوق بین المللی پول است .که بر فرضیه غفلت و نا آکاهی رهبران استوار است پس تا کنون سعی شده است با ارائه راهکار هایی رهبران نادان را به راه راست هدایت کنند . این راهکار ها تا کنون چنین بوده است :
-ثبات در سطح کلان اقتصاد
-کاستن از طول و عرض دستگاه دولت
-شناور کردن نرخ ارز
-آزادسازی حرکت سرمایه
این راهکار ها تا کنون ناموفق بوده است
۲-راهکار دوم اصلاحات در سطح خرد ؛مثل اصلاح نظام آموزشی و در مانی
این راهکار نیز موفقیت آن چنانی تا کنون نداشته است
۳-کمک های خارجی بشر دوستانه
دادن پول و تجهیزات که نمونه تیپیک و شکست خورده آن افغانستان و عراق است . نود در صد این کمک ها توسط حکومت های فاسد غارت می شود .
۴- ایجاد و توسعه نهاد های سیاسی و اقتصادی فراگیر

انواع نهاد های اقتصادی
نهاد ها دو دسته اند:
۱- نهاد های فراگیر-اقتصادی ؛
درنهاد های اقتصادی فراگیر :مالکیت خصوصی و احترام به آن ؛قانونمند بودن جامعه؛دعوت و تشویق اکثریت برای دخول در موقعیت های اقتصادی از مولفه های اصلی آن است.
بنیان این نهاد ها بر نهادهای سیاسی فراگیر قرار دارد. و این دو هم را تغذیه و تقویت می کنند .
این نهاد مشوق رشد اقتصادی است.
در طول ۳۰۰ سال گذشته آن جوامعی که دارای نهاد های فراگیربو ده اند ثروتمند شده اند.

۲-نهاد های سیاسی- استثماری؛
این نهاد ها کارشان بیرون کشیدن ثروت از دست مردم و منتقل کردن آن بزیر مجموعه هایی که وابسته به اندک سالاران است .
در خدمت منافع اندکی از جامعه اند و با قدرتی که دارند از ورود دیگران به بازار جلو گیری می کنند .
اینان از طریق سلطه سیاسی، سلطه اقتصادی خودرا قوی می کنند و از طریق سلطه اقتصادی به سلطه سیاسی می رسند .
این نهاد مانع ایست برای رشداقتصادی.
مخالفت الیگارشی با رشد اقتصادی تنها اقتصادی نیست سیاسی هم هست . رشد اقتصادی نیرو های جدیدی را به صحنه می آورد که جز سود بدنبال سهم خود در قدرت هم هستند . پس مخالفت دو سویه است الیگارشی حاکم حاضر نیست کسی را شریک در قدرت و ثروت خود کند .
رشد در این نهاد وجود دارد با دو فرق:
-پایدار نیست
-مبتنی بر تغییرات فناورانه نیست
نهاد های استثماری میزانی محدود رفاه می آفرینند که بین تعدادی محدود توزیع می کنند بهمین خاطر نیاز به تمرکزسیا سی دارند .
یک نظریه
عده ای برآن بودند که رشد اقتصادی باعث گسترش دموکراسی می شود .وقتی جورج بوش می گوید ؛نگران نباشید با چین معامله کنید آینده با ماست .در واقع پیش بینی می کنند رشد اقتصادی باعث رشد تکثر گرایی می شود.
اما سیر بعدی حوادث نشان دادرشد اقتصادی ضرورتاً به دموکراسی نمی رسد .

چند نکته دیگر
۱-این کتاب به رفرم و مدل توسعه در قالب یک نظام سرمایه داری نظر دارد .و در واقع برایش مسجل است که این کار درعصر حاضر در چارچوب همین نظام و در کانتکست جهانی سرمایه داری در کشور های پیرامونی شدنی است و می توان بیک مدل مناسب در توسعه رسید .
این رفرم در دو مرحله خلاصه می شود :
۱-گرفتن قدرت سیاسی از دست بورژازی انحصاری که از آن بنام الیگارشی حکومتگر نام می برد .
اما روشن نمی کند چگونه این کار انجام می شود ؛با یک انقلاب سیاسی یا با رجوع همه به صندوق های رأی.
۲-سپردن قدرت به دست سرمایه متوسط و کوچک برای اصلاح ساختار سیاسی و اقتصادی جامعه.
این رفرم مبتنی است بر:
-نظامی کثرت گرا
-دموکرات
-قانون مند
که به اصل مالکیت
و رأی مردم
احترام گذاشته می شود
وتمامی جامعه از امنیت برخوردارند.
و رسانه بعنوان وجدان آکاه جامعه حضوری فعال دارد
و مردم با حضورشان در نهاد های مدنی در سرنوشت خود و جامعه نقش دارند .

یک نمونه موفق
نمونه موفق برای این نظریه برزیل است .
در سال ۱۹۶۴در برزیل،کودتایی بر علیه حکومت دموکرات خوآینوا گولارت صورت گرفت و نظامیان روی کار آمدند اما بعد از ۱۴ سال در سال ۱۹۷۸ مجبور به عقب نشینی شدند .
اعتصاب کارگران صنایع ماشین سازی و فلزات نقطه شروع این تحول بود و رهبری کارگران با ایناسیو لولا بود.
اعتصاب بزودی بیک اعتصاب سراسری تبدیل شد و لولا و دیگر رهبران کارگری توانستند این اعتصاب را با خواسته های دیگر جنبش ها گره بزنند و یک حزب فراگیر که ائتلافی از همه گروه ها بود تشکیل بدهند .
و در یک پروسه بلند مدت با پیروی در انتخابات محلی و شهر داری ها خود را تا صندلی رئیس جمهوری بالا بکشانند و در رشد اقتصادی به الگویی موفق تبدیل شوند.
اما دیدیم که داور سوت پایانی را نه به نفع لولا داسیلوا که به نفع بولسونارو مدافع اقتصاد نئولیبرالی زد

۲-نویسندگان این کتاب بخش های مالی سرمایه داری را با ترم الیگارشی حکومتگر ارزیابی می کنند و تمرکز آن ها روی بخش نظامی- امنیتی بورژازی است . در حالی که بورژازی میلیتانت یک بخش از بورژاز ی است و بورژازی تجاری و صنعتی و بروکرات را فراموش می کنند .
۳-سرمایه را در بعد ملی اش بررسی می کنند . در حالی که بررسی سرمایه در بعد ملی یک بررسی ابتری است . بحث اصلی روی سرمایه داخلی در پیوند با سرمایه جهانی است وتعیین جایگاه سرمایه پیرامونی است .
۴-نهاد سازی و تقویت بنیه اجتماعی و ساخت تشکل در کشور های پیرامونی به سادگی ممکن نیست .چرا که سرکوب امان نمی دهد .
۵-نیرو های پیشبرنده و حاضر در صحنه برای عقب راندن الیگارشی سیاسی از اقتصاد و سیاست روشن نیست چه کسانی هستند. .

با این همه ،جدا از آن که بعضی بر این باورند که در کشور های پیرامونی تحقق شعار های انجام نشده انقلاب بورژوا دموکراتیک برعهده طبقه کارگر است . بخاطر آن که بورژازی ملی دیگر در عصر امپریالیسم وجود خارجی ندارد.اما مدل ارائه شده برای توسعه جای تاملی در خور دارد.

چند پرسش
۱-ماهیت این الیگارشی حاکم چیست؟
بورژازی است .؟ کدام لایه؟
۲-آیا این بورژازی تمامی لایه های بورژازی را در بر می گیرد یا تنها بورژازی میلیتانت را در بر می گیرد.
۳- اگر چنین است لایه های دیگر در چه وضعی هستند ؟شریم حکومتی این الیگارشی اند یا بر علیه آن هستند .
۴-نیروی پیش برنده این گذار کیست:
-بورژازی صنعتی
-بورژازی بروکرات
-بورژازی سنتی
-اقشار میانه
-طبقه کارگر
۵-واکنش الیگارشی حاکم در کشور های پیرامونی نسبت به نهاد سازی چیست ؟
۶-در صورت ممانعت توسط نهاد های امنیتی-نظامی چه باید کرد .؟
۷- اما پرسش اساسی این است؛ که رفتن بسوی تشکیل نهاد های سیاسی و بدنبال آن اقتصادی برای حمایت و تشویق سرمایه گذاری و حمایت از خلاقیت های علمی و احترام به مالکیت و قانومند کردن جامعه که امری است تاریخی و بر می گردد به بدایت سرمایه در عصر ی که امپریالسیم از قالب قرن بیستمی خود بیرون آمده است و خود در گیر و دار بحران مرگبار ساختاری است شدنی است ؟
۷-آیا سرمایه متوسط و کوچک در پروسه رشد خود به سرمایه بزرگ و انحصاری تبدیل نمی شود و سرمایه انحصاری نهاد فراگیر را به نهاد استثماری تبدیل نمی کند ؟

انتقادات وارد شده به کتاب
دربازخوانی این کتاب ما با نقد هایی دیگر بر این کتاب مواجه می شویم که مروری می کنیم بر این نقد ها :
«۱-مطلق گرایی
در مواردی ما با مطلق گرایی روبروئیم مثلاًوقتی گفته می شود حاکمانی هستند که از تشکیل نهاد های فراگیر بخاطر منافع شان جلوگیری می کنند. می تواند لزوماً این گونه نباشد وحاکمانی هستند که نهاد های فراگیر را بوجود نمی آورند و در این کار منافع فردی و جناحی هم ندارند .
۲-اینان مسیر توسعه یافتگی اروپا را تنها مسیر درست به سوی توسعه می دانند که چنین نیست می تواند مسیر های دیگری هم باشد .
۳-از کنار تفاوت های فرهنگی و رد پای استعمار در نرفتن به راه توسعه در کشورهای توسعه نیافته می گذرند .
۴-در نقد راه توسعه در چین و کشورها ی سوسیالیستی بی طرفانه نیستند و واز واژه هایی استفاده می کنند که مناسب یک متن علمی نیست .»۱
«۵-تز کلی کتاب سیاسی است نه اقتصادی
۶-به عامل فرهنگ در توسعه توجه چندانی نمی کند
۷-عنوان کتاب غلط است باید این باشد«چرا رژيم های دیکتاتوری شکست می خورند» . رژیم های دیکتاتور رژیم های شکست اند . باید این کتاب توضیح می داد که وضعیت شکست چگونه وضعیتی است .
۸- بین اقتصاد و سیاست در این کتاب پیوندی نیست
۹- دموکراسی در رابطه با جامعه بررسی نمی شود دموکراسی باید با زندگی اجتماعی مردم بررسی شود»۲
«۱۰-نظریه در موارد بسیاری بر واقعیت ها تحمیل می شود
۱۱-در الویت ها وزن عامل ها چندان به عامل جغرافیا و فرهنگ توجه نمی شود ووزن اساسی را به توسعه نهاد ها می دهد .
۱۲- در رابطه با تجربه چین و کره وویتنام یک جانبه بر خورد می کند
۱۳-خوش بینانه آدم هایی را که در الگوی خودش قرار می گیرد بزک می کند
۱۴-ماهیت کتاب تقلیدی است از نظریات داگلاس نورث.
۱۵- متن علیرغم آن که سهل و ممتنع است خسته کننده است وآن قدر جاذبه ندارد تا خواننده کتاب را به آخر برساند .
۱۶-در بحث مفهمومی ابهاماتی دارد . مثلاًروشن نیست که این نهاد ها مکلف و مسئولند یا هماهنگ کننده اند یا ماهیت شرکت های سهامی را دارند.
۱۷-کاربستی در مورد ایران ندارد چرا که ایران مسائل حل ناشدنی بسیاری دارد تا به مرحله نهاد سازی برسد »۳


——————————————
۱-دکتر حسن سبحانی :سخنرانی در مرکز پژوهشی آفرینش
۲-دکتر مصطفی مهر آئین؛همان سخنرانی
۳- دکتر جواد صالحی همان سخنرانی

انتشار مطلب فوق فقط با ذکر نام ماخذ مجاز است.