2018-12-31

طوفان نوح در کنار ما - بخش یک فصل اول



شرح یک حادثه
و یا
«ریو دوسه» همه جا هست

ماریانا، 5 نوامبر 2015 : دریک شهر معدنی در ایالت ماینس گرایس برزیل سد دومین حوضچه نگهداری فاضل آب معدن، که در آن مقدار 60 میلیون متر مکعب (برابر گنجایش 25000 استخر شنای المپیک) فاضل آب حاوی فلزات سنگین بود، شکست و محتوای آن به داخل شهرکهای "بنتو رود ریگوس" و در امتداد رود "ریو دوسه" جاری شد. بر اساس گفته مسئول معدن " سامارکو مینراچاعو" بعلت یک زمین لرزه خفیف این حوضچه نشر پیدا کرد وجریان لجن روستاهای اطراف و بخشی از ساکنین آنرا در خود مدفون کرد. هچنین سه چهارم رودخانه آب شیرینی را که طول آن برابر 853 کیلومتر بود آلوده به جریان سمی باقیمانده آهن، سرب، جیوه، روی،آرسنیک و نیکل کرد، و دسترسی حدود 250 هزار نفر را به آب آشامیدنی قطع نمود. بعد از چهارده روز سیلاب قرمزرنگ به سواحل اقیانوس اطلس رسید و در حالی که پشت سر خود انهدام اکو سیستم را بجای گذاشته بود، در دریا محو شد. چندهفته بعد رئیس جمهوربرزیل " دلیما روسف" در کنفرانس آب و هوای پاریس، این حادثه را به عنوان بدترین فاجعه محیط زیستی کشورش معرفی کرد.

عکسهایی از مناظر در لجن فرو رفته، حیوانات زجرمرده شده رودخانه‌ی مرده با دهانه‌های کثیف و به رنگ قرمز در آمده، خیلی تأثیرگذار است. این غم انگیز است ولی نه به خاطر منحصر به فرد بودن فاجعه ریو دوسه Rio Doce، بلکه به خاطر عادی بودن آن. اینکه ریو دوسه همه جا وجود دارد. در علل وجودی و شیوه برخورد به آن. در پیش بینی حادثه و عکس العمل به آن. این مورد نمودی برای شرایط حاکم بر جهان است. این نمادی است نه فقط برای نظم جهانی بلکه اقتصاد و محیط زیست که در آن فرصت‌ها و خطرات توسعه اجتماعی به‌ طور سیستماتیک و نا برابر تقسیم شده است. در حقیقت و در بهترین حالت، این نشان دهنده سیاست محلی، منطقه ای و جهانی اقتصاد رایج در ارتباط با هزینه آن، در مدل اجتماعی سرمایه داری صنعتی است.

آنچه که در ریو دوسه اتفاق افتاد، یک فاجعه کاملا معمولی بود که از قبل قابل پیش بینی بود. یک فاجعه که به این صورت یا به آن‌صورت نظیرش همواره در طی سالیان زیادی در برزیل یا هر کجای دیگر این جهان در کشورهای سرشار از مواد خام اتفاق می افتد. به عنوان استراتژی اقتصادی در تقسیم کار جهانی، این کشورها به طور غیر قابل اغماض در جایگاه غارت منابع طبیعی شان قرار می گیرند و آنها هم به طور شدید آنرا انجام می دهند، مصمم و بی رحمانه. به این «انجام دادن» امتیاز واجد شرایط بودن تعلق میگیرد، چرا که غیر معمول نیست که معاملات پرسودی کمتر یا بیشتر - بسته به نرخ بازار جهانی- به کنسرنهای فرا ملیتی هدیه می شود. برزیل با استخراج 400 میلیون تن(بر اساس آمار سال 2011) سومین تولید کننده آهن در سطح جهان، بعد از چین و استرالیا، می باشد. مجموعه "واله اس آ"Vale S.A که قبلا متعلق به دولت بود و به نام کمپانی "واله دو ریو دوسه" نامیده می شد و در سال 1997 خصوصی شد، در کنار کنسرن بریتیش آوسترالیش" ریو تینتو گروپ" و" ب اچ پی بیلیتون" britisch-australischen Konzern Rio Tinto Group und BHP Billiton، یکی از سه مجموعه معدنی بزرگ جهان است که سهم‌شان در تولید جهانی 35 درصد و بزرگترین صادر کننده آهن در دنیا می باشد. همراه " بی اچ پی بیلیتون" "واله" شرکت تابعه است و"سامارکو" مالک معدن در ماریانا می باشد.

اینکه لجن حاصل از شکستن سد حوضچه معدن غیر سمی است و فقط محتوی آب و سلیس است، ادعایی بود که بعدا "سامارکو" کرد. این گفته زود غلط بودنش ثابت شد همچون گفته خلاف او در مورد اینکه زلزله عامل این حادثه بوده است. اگر صفات مشخصه اقدامات اداری در به اصطلاح "کشورهای جهان سوم" را جستجو کنیم واضح است که در فساد، پارتی بازی و نقص کنترل خلاصه می شود. در سطح این اتفاق میتوان دریافت که تَرَک در حوضچه ذخیره فاضل آب، از دیر باز مشخص بوده است و مشکل ایمنی آن قبلا از طرف دادستان مربوطه در سال 2013 ابلاغ شده بوده. مقامات همچنین به تهدید خطر و آسیب پذیری حاد برای روستای "بنتو رودریگوس" Bento Rodrigues اشاره کرده بودند و همچنین اینکه برای ساکنان آن به هیچ عنوان اقدامات احتیاطی انجام نشده است. مسئولین ایالت "میناس گرایس"، بزرگترین منطقه معادن برزیل، درخواست یک گزارش در مورد امنیت استخراج معادن کرده بودند، ولی در مورد "سامارکو" این گزارش نه از جانب متخصصان مستقل بلکه توسط خود همکاران این مجتمع ارائه شده بود. تقریبا در همان زمان شکستن سد، یک کمیسیون از سنا، یعنی بالا ترین شورای مشورتی کنگره ملی برزیل، که همواره به حمایت های سیاسی لابی معدن اتکا می کند «نرمش بیشتر» را در بررسی و کنترل گزارشهای ایمنی معدن داران تصویب کرده بود.

همه این مشکلات آیا به خاطر توسعه نیافتگی دولتی، عدم وجود نهادها و یک فرهنگ سیاسی غیرغربی می باشد؟ بگذریم حالا. سمت دیگر ماجرای حادثه‌ی اعلام شده این است که، فشار روی سدی که قبلا هم ترک خورده بوده به شکل شدید افزایش می یابد. به خاطر افت قیمتی که در بازار جهانی اتفاق افتاده بود هر دو کنسرن بزرگ، استخراج از معدن سامارکو را نسبت به سال قبل به میزان 40 درصد، برابر 30,50 میلیون تن، افزایش می دهند. یعنی استراتژی جاری کردن سیل وار تولید در بازار، که در ماریانا به افزایش شدید ضایعات معدن منجر می شود و تاثیرش ایجاد جریان سیل در منطقه است. به علاوه هنوزیک شکستگی در دیواره سومین و بزرگترین حوضچه فاضلابی معدن آهن ماریانه که همچنان فعال است موجود می باشد. تازه اینها سه عدد از 450 سدی است که تنها در "میناس گریاس" فاضلاب معادن و صنایع را در خود نگه میدارند. حدود یک دوجین از این دریاچه های سمی پشت سد، "ریو پارایبا دو سول" Rio Paraiba do Sul را و بدین وسیله غیر مستقیم مخاذن آب آشامیدنی متروپول " ریو دو ژانیرو"را با ده میلیون جمعیت اش تهدید می‌کنند.

در حالی که واقعه «ریو دوسه» به عنوان فاجعه برای طبیعت ( و برای انسانهای زنده در آنجا) بوده است، ولی یک فاجعه طبیعی نبود. علل آن همه چیز بود جز[امری] طبیعی. این طرح سیستم اقتصادی جهانی است که مدل رشد تثبیت شده برای کشورهای سرشار از مواد خام، و استراتژی بازار جهانی کنسرنهای فرا ملیتی در سیری ناپذیری کشورهای ثروتمند صنعتی برای مواد خام، و شیوه های مصرف و سبک زندگی مردمانشان را به وسیله این سیستم توجیه میکند.

این؛ یعنی آن چیزی که در ماریانا، میناس گرایس، برزیل انجام شد و آنجا هر روزه انجام می شود،صرف نظر از اینکه رسانه ها چه درکی از پیش‌آمد و فاجعه ارائه دهند، این «فقط» یک مسئله مربوط به رفتارهای محلی نیست- بهر حال نه که «فقط» بلکه در حقیقت واقع کلمه «فقط» خیلی کم رنگ است. هرچیز که از دید ما در پیرامون دنیا، در پایگاههای بیرونی جهان سرمایه داری، اتفاق می افتد باز تاب عمل مرکز است و دقیق‌تر بگوییم: بازتاب رفتارهای اجتماعی در هر منطقه ای است، که خودشان را بر اساس موازین ناف دنیا تنظیم کرده اند واز موقعیت قدرتشان در سیستم اقتصادی و سیاسی جهانی استفاده می کنند، و قواعد بازی را تعیین می‌کنند که دیگران باید خود را با آن تطبیق دهند و نتایج حاصل از آن در جای دیگری ظاهر شود.

قبل از هرچیز دیگری این جزئی از قوانین بازی است که بعد از «پیش‌آمدها» به سرعت ممکن همه چیز به صورت عادی و روزمره برگردانده شود-همچنانکه در "ماریانا"-. نه فقط در محل، جایی که مقاومت در برابر صنایع معدن بنا به دلایل واضح به سختی قابل سازماندهی است: زیرا بخواهید یا نخواهید مردم در " میناس گرایس" به آنها وابسته هستند. ازهر پنچ خانواده موجود، زندگی چهار تای آنها به معدن وابسته است. آنچنان که شهر دار "دوآرته جونیور" بیان کرد: اگر معدن را ببندیم باید تمام منطقه را تعطیل کنیم. بعد از «فاجعه» مردم در آنجا مرتب به خیابان میرفتند تا تظاهرات کنند- البته که نه بر ضد عاملان معدن، بلکه به این دلیل که خواهان راه اندازی معدن در اسرع وقت بودند. به موازات آن و هم زمان با آن «متخصصانی»پیدا شدند که علایم رفع خطر را ارائه دادند و یا اینکه در مورد هیستری نا مناسب محیط زیستی اخطار دادند. "پائولو روزمن" پرفسور در رشته مهندسی ساحلی در دانشگاه ریو دو ژانیرو و نویسنده گزارشی است که به سفارش وزارت محیط زیست برزیل به سرعت تنظیم شد. او در این گزارش به ارزیابی اثرات واقعه پرداخته و اعلان می‌کند که «ریو دو سه» هم اکنون مرده است. ولی ارزیابی می کند که زمان باز سازی طبیعت در محل شکستگی سد یک سال می باشد و توضیح میدهد که تاثیرات آن در ورودی رودخانه ناچیز است و وضعیت آنجا ظرف مدت چند ماه تمیز می شود چرا که در این موسم سال، انتظار بارش بارانهای شدید می رود که یقینا «ریو دوسه» را خواهد شست- «یک جریان کاملاً طبیعی!؟». -

به این‌صورت ماستمالی کردن کریه شرایط همواره نه تنها بنا به سلیقه‌ی مجریان کنسرن‌های چند ملیتی استخراج معدن، بلکه همچنین به سلیقه مردم جوامع بسیار صنعتی اروپا و آمریکای شمالی می باشد. مردم این کشورها با عواملی که باعث ایجاد فاجعه در برزیل شده است بسیار زیاد مرتبط اند. اینها - و همچنین ما - بخشی از بدبختی آنهاهستیم، نه فقط بدبختی برزیلی ها بلکه بدبختی آمریکای لاتینیها. ما پشت سر اجرای مصرف انبوه مواد در جهان ایستاده ایم و بدین وسیله کشورهای تولید کننده مواد خام را در آسیب‌های زیست میحطی شان و قوانین کارشان و سبک زندگی شان همراهی می کنیم.

بپردازیم به سنگ معدن آلومینیم "بوکسیت" که در بسیاری کشورهای واقع در کمربند گرمسیری انباشته شده است. برزیل (طبق داده های 2008 ) بعد از استرالیا و چین همچنین قبل از گینه، در رتبه سوم بزرگترین تولید کنندگان بوکسیت در جهان قرار دارد. در همه کشورهای دارای ذخایر قابل توجه، استخراج آن در دهه های اخیر با شدت افزایش یافته است. مثلا مجتمع معدنی ریو تینتو استخراجش را در سطح جهان در بین سالهای 2006 تا 2014 از 16 میلیون به 42 میلیون تن در سال افزایش داده است( و تولید سنگ آهن را به موازات آن از 133 به 234 میلیون تن افزایش داده است). سنگ بوکسیت در قرن نوزده در اروپا کشف شد و استخراج گردید. موجودی آن در کشورهای جنوبی به طور غیر قابل مقایسه ای زیاد و و فن‌آوری تولید آن با صرفه است. تمام استخراج بوکسیت برای ساخت آلومینیم به کار می رود. و در کشورهای مصرف کننده برای ساخت بسیاری کالاهای مورد استفاده روزمره و غیر روزمره مورد نیاز، روی این مواد خام دوباره کار می شود. مثلا برای ساخت کپسولهای کوچک و منظم و راحت و یک بار مصرف قهوه. برای تولید ماده آلومینیم کپسول قهوه، مقدار بسیار زیادی انرژی به کارمی رود. مثلا برای اینکه یک کیلوگرم از مواد خام بوکسیت استخراج شود، چهارده کیلووات ساعت برق نیاز است، بدینوسیله حدود هشت کیلوگرم دی اکسید کربن آزاد می شود. این تنها یک جهت موضوع است. برای تبلیغ این کپسولهای قهوه در جشن معرفی آن از یک هنرپیشه جذاب و زیباروی معروف جهانی به طور بی شرمانه ای استفاده کردند. در نتیجه فقط در آلمان در سال 2014 دو میلیارد عدد از این کپسولهایی که هنوز کاملا ناشناخته بودند با گرایش رو به رشد به مصرف رسید. بر آورد صنعتی این است که شرکت سوئیسی "نسپروسو"(شرکت تابعه کنسرن نستله) در این میان حد اقل هشت میلیارد واحد در سال در سطح جهان می فروشد. - به ازای هر کپسول یک گرم، در سال کوهی به بزرگی هشت میلیون کیلوگرم ضایعات آلومینیم تولید می شود- دقیقا در یک سال فقط از ضایعات کپسول قهوه، تازه نسپروسو برای اینکه کپسولهای خالص و قابل باز یافت را به کار می برد، ستایش هم شده. پیشرودر رقابت به خاطر قوطی های پلاستیکی سنگین‌تر با درپوش آلومینیومی. شعار تبلیغاتی کمپانی این است «نسپرسو، دیگه چی؟« - خوب در ارتباط با سیاستهای زیست محیطی حق داره :-)

بدون شوخی، بیائید صادق باشیم. خودمان را بر روی لذت غیر قابل تصوری که بر روی زبانمان حس می کنیم(اشاره به یک تبلیغ در مورد مصرف قهوه نسپرسو) رها نکنیم؛ بلکه تلخی مزه ای که همراه تولید آن و الگوی مصرف مان می باشد را درک کنیم. در یک مدت زمان کوتاه برای تولید میانگین مصرف یک خانواده آلمانی برای قهوه زمان استراحت کوتاه شان، جنگلهای بارانزای برزیل در مناطق معادن آلومینیم صاف می شود، برای لذت قهوه‌ی ما بعد از یک شام سنگین، در جایی در آفریقا، معادن غارت و زیست‌گاه‌ها ویران می شود، حوضه های پساب‌های سمی پُر و تپه های زباله ایجاد می شود. برای هیجان ناشی از خلق ثروت اقتصادی در لحظه بعد، در دفاتر شرکتهای جهانی گسترده در تمام دنیا بسرعت باز یک فنجان قهوه بالا می رود. زیرا که چرخ نباید بایستد بلکه باید چرخ تولید رفاه ما بچرخد ، با این وضع چه باید کرد؟- به گردن آیندگان بیاندازیم.

بدین وسیله این‌جا تابحال کلاً فقط نوک کوه یخ مُد شدن مصرف قهوه کپسولی در اروپا و آمریکا مورد توجه قرار گرفته است. نه حتی یک بار صحبتی از شرایط کار در مناطق صنعتی تولید سنگ معدن در برزیل شده است؛ با اینکه نه فقط تولید ضایعات سمی درکشورهای کمربند گرم دنیا انجام می شود، بلکه مجددا آشغال کشورهای دارای رفاه هم به این مناطق صادر می شود؛ وهنوز به وضعیت اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی تولید کنندگان قهوه و چگونگی برداشت و حمل و نقل آن به مراکز مصرف قهوه در دنیا و زنجیره‌ی بازتولید قهوه نپرداخته‌ایم. دنیای تولید و مصرف کپسولهای کوچک قهوه فقط نوک یکی از این کوه یخ‌های پشت سر هم در حرکت را نشان می دهد که هنوز خیلی بزرگترهم هستند. یک پروسه غول پیکر جهانی مداوم از بازتوزیع سود و زیان. فرقی نمی کند که تولید محصولات پنبه ای و یا تولید سویا باشد ، خودروهای رایج اس یو وی و یا شیدا زدگی اسمارت فون. «ریو دوسه» همه جا هست.

دقیق تر بگوییم: سیلزدگی مناطق وسیع توسط پس‌آبهای سمی حاصل از استخراج منابع برای کشورهای شمالی [پیشرفته] همه جا می تواند اتفاق بیافتد، همه جا در کشورهای جنوبی [عقب افتاده]. تعداد بی شماری «ریو دوسه» در این دنیا وجود دارد، [و برعکس]، اینکه بر روی آب و هوای کشورهای جنوبی جاری نمی شوند امری اتفاقی است. و یا شاید جریان می یابند ولی کشورهای شمالی اساسا آنها را[نه به عنوان سم بلکه] به عنوان آب به حساب می آورند. همچنان که «ریودوسه»، که در این ضمن به یک توده ژله ای فرم سنگین قرمز رنگ تبدیل شد. تشریح داستان «ریو دوسه» به معنای تشریح همزمان دو داستان باید باشد: وابستگی و در هم آمیختگی داستانهای متقابلِ بدبختی یکی و خوشبختی دیگری.

دقیقا این داستان دوگانه باید در اینجا تحت نظر گرفته شود. این مربوط می شود به نگاه مرتبطانه داشتن، نظر به وابستگی ها، به ساختار ارتباطات در سطح جهان و تاثیر متقابلشان. این مربوط می شود به روی دیگر مدرنیت غربی، به «چهره تاریک آن»، به غلاب شدگی آن به ساختار و مکانیسم تسلط استعماری آنها بر باقی دنیا. این مربوط می شود به تولید ثروت به خرج دیگران و کسب رفاه با فشار بر دیگران، به انتقال هزینه و فشار این «پیشرفت» بر دوش دیگران. وهمچنین مربوط می شود هنوز به داستان سومی: به مقاومت در برابر دانستن این داستان دوگانه، به بیرون کردن آن از هوشیاریمان، به پاک کردن صورت مسئله با نقل روایتهای اجتماعی و فردی در مورد «موفقیتها». هرکس در باره رفاه در این کشور صحبت میکند، اجازه ندارد که به وابستگی و درهم تنیدگی آن با عواملی که موجب سختی دیگرانسانها در جاهای دیگر می شود سکوت کند. دقیقا این آن چیزی است که بلا انقطاع انجام می شود.

فصل بعدی فصل قبلی

تمام حقوق مطلب فوق محفوظ و در اختیار سایت manotoma.de می باشد. برای انتشار این مطلب فقط مجازید از کد زیر برای انتقال مستقیم آن استفاده کنید.
برای دریافت کد و انتقال آن به وب سایت خود، بر روی embed کلید کنید.